نجفی | شهرآرانیوز؛ حالا دیگر میتوان گفت هزاران صفحه مجازی برای معرفی و بررسی کتاب وجود دارند که به شیوههای مختلف مخاطب جذب میکنند. یکی به صورت مکتوب درباره کتابها مینویسد و دیگری جلوی دوربین میآید و با رنگ و لعاب شروع میکند به حرف زدن درباره کتاب ها، البته در این سالها هرکس سعی کرده است به روشهای جدیدتری روی بیاورد.
مثلا نمونههای متأخرتر از زبان اشاره و با اطوارهای نمایشی سعی در جذب مخاطب دارند و ظاهرا موفق هم شده اند. از طرفی، این شیوهها با همه مخالفان و موافقانی که دارد، روی بازار نشر و شیوه کار ناشران هم تأثیر جدی گذاشته است. تقریبا همه ناشران شناخته شده و ناشناخته در فضای مجازی ناچار به فعالیت در این فضا شده اند و براساس سلیقه آنها تولید محتوا میکنند.
نرجس عابدی سال هاست در مشهد زندگی میکند و به عنوان یک مادر در کنار کارهای دیگر صفحهای به نام «بوکی شو» دارد. صفحهای که ابتدا در بستر اینستاگرام شکل گرفت، اما بعد از فیلتر به پیامرسانهای داخلی نقل مکان میکند. او میگوید با وجود حجم زیادی از صفحههای مجازی معرفی کتاب، هر کسی میتواند به شیوه خودش فعالیت کند. در این گفتگو او درباره تجربه هایش حرف میزند و بیشتر از هر چیز روی این موضوع تأکید میکند که معرفی کاسب کارانه کتاب یک عمل ضد فرهنگی است.
عابدی از این شروع میکند که چطور شد در حوزه معرفی و حتی فروش کتاب در فضای مجازی فعالیتش را آغاز کرد: «تقریبا از سال ۹۳ در فضای مجازی صفحه شخصی خودم را در اینستاگرام داشتم. آنجا هرازگاهی کتاب معرفی میکردم. از دوره جوانی هم این کار را میکردم و تقریبا به همین موضوع هم بین دوستان و آشنایان شناخته شده بودم. صفحهای که خیلی دنبال کننده نداشت و جمع وجور بود.
دوستان و آشناها و اقوام بودند. از آنجا به بعد گاهی از من میخواستند برایشان کتاب معرفی کنم. این کار ادامه داشت تا اینکه با مجموعهای آشنا شدم که در حوزه معرفی و ترویج کتاب و کتاب خوانی به طور تخصصی فعالیت میکرد.
آنجا بود که به این نتیجه رسیدم کتابهایی که دارم برایشان وقت میگذارم و در صفحه شخصی ام معرفی شان میکردم به فضای مجزایی نیاز دارد. آن موقع هم بستر مناسب برای این کار اینستاگرام بود.»
عابدی میگوید قبل از آن به صفحههایی که کتاب معرفی میکردند سری زده بود و با شیوههای مختلف و بعضا عجیب غریب معرفی کتاب آشنا شده بود با این حال او تصمیم گرفت به روش خودش کتابها را معرفی کند: «وقتی موضوع برایم جدی شد رفتم دیدم چقدر صفحه معرفی کتاب در فضای مجازی وجود دارد. البته این طور هم نبود که بگویم من این وسط چه کار میکنم.
هرکسی مدل خودش را داشت. ولی من میخواستم مسیر خودم را بروم و کار من منافاتی با کار دیگران ندارد. راستش من قبل از این اصلا خیلی عکس و تصویری از خودم در فضای مجازی نمیگذاشتم، ولی اینستاگرام داشت من را به این سمت میبرد که مخاطب انگار طرف دار ویدئوهای کوتاه است و بازخوردهای بیشتری هم دارد. داشتم به همین موضوع فکر میکردم که اینستاگرام فیلتر شد و من هم فعالیتم را آنجا متوقف کردم و به بستر ایتا نقل مکان کردم.»
عابدی میگوید همه جور کتابی مطالعه میکند و قائل به این نیست که فقط بنشیند و از یک طیف مشخص کتاب بخواند: «البته این را بگویم که من فکر میکنم همه جور کتابی هم ارزش خواندن ندارد. من برای خودم چهارچوبهای ارزشی-اخلاقی داشتم. حالا در این چهارچوب میتوانم در هر ژانر و قالبی کتاب معرفی کنم. از طرفی، همین حالا هم در کانال کتابهایی که معرفی میکنم تنوع دارند.
از طرف دیگر، خیلیها هم میآیند و از من مشاوره میگیرند. مثلا بعضیها دنبال کتاب کودک هستند و این حوزه خیلی در تخصص من نیست، ولی آنها را به دوستان دیگری معرفی میکنم. چند وقت پیش یکی از دوستان که میدانست من در این حوزه فعالیت میکنم و در شُرف مادرشدن بود از من میخواست در این حوزه برایش کتاب معرفی کنم.»
او میگوید واکنش مخاطبانش در فضای اینستاگرام و ایتا خیلی متفاوت است و در عین حال هنوز کاملا به حوزه فروش کتاب قدم برنداشته است: «در اینستاگرام این موضوع خیلی تنوع داشت، اما الان در «ایتا» و «بله» هم فعالیت میکنم. بیشتر مخاطبانی که به من واکنش نشان میدهند یا مشاوره میخواهند از قشر مذهبی هستند. البته، چون هنوز کاملا وارد مرحله فروش نشده بودم و زیاد دنبال بحث مالی و فروش نبودم فیلترشدن اینستاگرام خیلی ضربهای به من نزد، ولی به هر حال، من شروع کرده بودم به فروش کتاب.
این را مخاطبان از من میخواستند. چون خیلیها میخواهند از همان صفحهای که کتاب معرفی میکند مستقیم کتابش را هم بخرند. من در اینستاگرام این کار را شروع کرده بودم، ولی نه خیلی جدی.»
او میگوید بیشتر کتابهایی را که معرفی میکند خودش اول میخواند با این حال وقتش محدود است و برای همین از پیشنهاد دوستان معتمدش هم استفاده میکند: «خیلی از کتابها هستند که دوستان مورداعتمادم معرفی میکنند. من از هر فرصتی برای معرفی کتاب استفاده میکنم.» او به عنوان یک مادر میگوید به طور معمول و با توجه به وقتش هر روز یک ساعت کتاب میخواند: «کاری که دارم در فضای مجازی میکنم با معرفی کتاب هدفمندتر از قبل شده است. قبلا شاید همین قدر وقت میگذاشتم، اما هدفی نداشتم، ولی حالا اوضاع فرق کرده است.»
عابدی همچنین درباره اینکه آیا بعد از تغییر بستر ارائه معرفی کتاب به پیام رسانهای داخلی، مخاطبش هم فرقی با قبل کرده است یا نه؟ میگوید: «فعالیت من بیشتر روی خانمها و مادرها تأثیرگذار است. چون به این نتیجه رسیدم که مادر و خانم خانه اگر کتاب بخواند باقی اعضای خانه هم این کار را میکنند. یا حداقل تأثیر مثبتش را روی باقی اعضا میگذارد. مثلا یک بار خانمی به من پیام داد که فکر میکرد با بچه دارشدن نمیتواند کتاب بخواند، اما بعد از اینکه من در کانال درباره استفاده درست از زمان نوشتههایی را گذاشتم یک بار به من پیام داد که من در هر یک دقیقه چهارصفحه کتاب میخوانم.
مخاطب دیگری هم به من پیام میدهد و میگوید: قدم به قدم از ده دقیقه کتاب خواندن شروع کردم و حالا به جایی رسیدم که خودم را موظف کردم اگر بچه ام یک ساعت هم بخوابد توی همان یک ساعت کتاب بخوانم. این همان هدفی است که من دنبالش هستم.»
عابدی به این موضوع هم اشاره میکند که مادران بیشتر دنبال کتابهای تربیتی یا کتابهایی هستندکه با محوریت خانمها نوشته شده اند: «مادران بیشتر دنبال کتابهای گفتگو با مادران شهدا هستند یا کتابهایی که یک زن شخصیت اصلی اش باشد برایشان جذابیت بیشتری دارد. حالا فرقی نمیکند رمان باشد یا زندگی نامه یا کتاب خاطرات.»
او در انتها به نکتهای اشاره میکند که احتمالا دغدغه خیلی از مروجان کتاب و کتاب خوانهای حرفهای است: «دوستانی که اهل کتابهای ارزشی یا متعهد هستند متأسفانه خیلی هایشان منتظرند تخفیفی از یک جایی به آنها داده شود.
اتفاقا من فکر میکنم با این کار به این کتابها و صاحبانشان ضربه میزنیم. اینکه مخاطب این کتابها منتظر است از فلان سازمان یا تخفیف فلان نمایشگاه بتواند کتابش را به دست بیاورد. فکر میکنم با این شیوه ما آنهایی را که در این حوزه تولید محتوا میکنند دلسرد میکنیم. من البته توی حوزه فروش کتاب تازه کار و کم تجربه هستم، ولی میبینم که حتی خودِ کتاب فروشیها که کتابهای متعهد را میفروشند هم نسبت به این موضوع معترض هستند.»
عابدی یک باور دیگر هم دارد؛ اینکه برخی از صفحههای معرفی کتاب در فضای مجازی باعث شده است ذائقه مخاطب تنزل پیدا کند: «مثلا برخی هایشان میآیند کتاب را همراه با لحظههای رمانتیک و صحنههای عجیب غریب فیلمها ادغام و معرفی میکنند. اینکه به هرقیمت بخواهیم کتاب را معرفی و بعد بفروشیم به نظرم یک جور کار ضدفرهنگی و ضداخلاقی است.»